اطمینان در مسیح

اعتماد به نفس چیزیست که شخص را به این مرحله می رساند که می داند دارای قدرت و توانایی انجام کاریست. اما اعتماد به مسیح چه معنایی دارد؟

اعتماد و اطمینان در مسیح به این معنی است که ما می دانیم که به خاطر اینکه بوسیله خدا خلق شده ایم، بنابراین خدا ما را هدفمند و برای هدفی خلق کرده است. خدا ما را همینطوی و بدون هدف خلق نکرده است، بلکه خدا برا منحصر به فرد و برای هدفی مشخص خلق کرده است. تمامی جزییات دی ان ای ما توسط خدا برنامه ریزی شده تا بتوانیم نقشه خدا را بر روی زمین به انجام برسانیم.

این موضوع که بدانیم که هیچ شخص یا موجود دیگری که ژنتیک کاملا یکسان با ما داشته باشد وجود ندارد واقعا فوق از درک و فهم بشر است. حتی اثر انگشت ما منحصر به فرد است. هر کدام از ما تصویری از خدا ارایه می دهیم که هیچ انسان دیگری نمی تواند آن را انجام دهد. این می تواند به ما یک یک احساس اطمینان بدهد که ما انتخاب شده ایم و شبیه هیچ شخص دیگری ساخته نشده ایم.

اینکه بتوانیم هدفی را که برای آن ساخته شده ایم را به انجام برسانیم به رابطه ما با خدا بستگی دارد. رومیان ۲۹:۱۱ می فرماید که خدا عطایا و دعوت خود را پس نمی گیرد. خدا در هر یک از ما گنجهایی را قرار داده است که نیاز است شکوفا شوند. اما اگر ما با خالق خود در رابطه نباشیم هرگز نخواهیم توانست که هدفی را که برای آن خلق شده ایم را تحقق ببخشیم. اما اگر با خدا در ارتباط باشیم و در او بمانیم، درک خواهیم کرد که او به شکلی مقدس ما را توانا می سازد تا نقشه های او در زندگی هایمان تحقق ببخشیم. یوحنا باب ۱۵ می فرماید، اگر در من بمانید و کلام من در شما بماند، آنگاه هر آنچه را که بخواهیم او انجام خواهد داد و خدای پدر جلال خواهد یافت.

شجاعت از اعتماد و اطمینان متولد می شود. عیسی مسیح بهای گناهان ما را پرداخت تا بتوانیم به تخت خدا نزدیک شویم. خدا ما را دعوت می کند که با شجاعت و اطمینان به تخت او نزدیک شویم تا در زمان نیاز رحمت و فیض را دریافت کنیم. ما باید بدانیم که خدا هرگز ما را رد نمی کند و مطمینا عهد خود را با ما به عنوان فرزندانش به جا می آورد. همانطور که به یاد می آوریم که خدا ما را به شباهت خود ساخته است، و ما می توانیم هر موقع که بخواهیم به شکلی آزادانه به حضور او داخل شویم، به ما در زندگیمان اطمینان خاطر می بخشد. او هرگز ما را ترک و رها نمی کند!

دلسوزی و رحمت

دلسوزی و رحمت چیزهایی هستند که از قلبی پر از محبت متولد می شوند. دلسوزی یعنی توجه کردن به کسانی که می بینیم نیازمند هستند. دلسوزی قلب ما را تکان می دهد و نه تنها این بلکه ما را نیز به حرکت در می آورد که به سایر انسانها کمک کنیم زیرا می دانیم که خودمان نیز در زمانهای مختلف نیازمند کمک بودیم. دلسوزی باید ما را از دنیایی که خودمان را محور آن قرار داده ایم خارج کند و ما را به دنیای دیگر انسانها ببرد، جاییکه بتوانیم به دیگران کمک کنیم.

 

عیسی مسیح در زمانی که بر روی زمین زندگی می کرد بارها نسبت به انسانها دلسوزی و ترحم می کرد. دلسوزی چیزی بود که بارها باعث شد که عیسی مسیح دیگران را شفا دهد و یا افراد دیوزده را آزاد کند. دلسوزی چیزی بود که باعث شد عیسی مسیح انسانهایی را که گرسنه بودند خوراک دهد. اشعیا باب سی آیه هجده می فرماید که خداوند نسبت به ما فیاض است، و او نسبت به ما دلسوز است. او خدایی عادل است و به کسانی که برای او انتظار می کشند، رحمت نشان می دهد.

 

آیات بسیاری در کتاب اشعیا هستند که دلسوزی خدا را نشان می دهند. اشعیا باب ۴۹ آیه ده و اشعیا ۴۹ آیه ۱۳ درباره رحمت خداوند سخن می گویند. خدا حقیقتا پدری است که عاشق فرزندانش است.

 

رحمت چیزی است که از درون دلسوزی متولد می شود. رحمت می بخشد حتی اگر آن شخص مستحق بخشیده شدن نباشد. وقتی دیگران اشتباه می کنند، رحمت باز هم آنها را می بخشد. رحمت دیگران را می بخشد و به کسانی که به او آزار رسانده اند، آزادی می دهد. وقتی که شاگردان از عیسی مسیح پرسیدند که دعا کردن را به ما بیاموز، عیسی به موضوع رحمت و بخشش اشاره کرد. عیسی به شاگردانش آموخت که قرضداران خود را ببخشند. وقتی ما نیز قرضداران خود را می بخشیم، به همین نسبت، خدا نیز قرضها و گناهان ما را می بخشد و به ما رحمت نشان می دهد.

 

عیسی مسیح الگوی ما است و ما نیاز باید هماطور که عیسی مسیح نسبت به ما رحمت دارد، ما نیز نسبت به دیگران رحمت نشان دهیم. این نه تنها قلب خداست که ما رحمت نشان دهیم، بلکه وقتی که رحمت نشان می دهیم می توانیم انتظار داشته باشیم که رحمت نیز درو کنیم.

حریم های صحیح برای زندگی

انسانهایی که دارای سلامتی احساسی هستند، خودشان را به خوبی می شناسند و می دانند که به چیزهایی در زندگیشان اجازه بدهند که وارد شوند و به چه چیزهایی نه. این اشخاص، خودشان و دیگران را دوست دارند و به شکلی شفاف اعلام می کنند که رفتارهای غیرقابل قبول را در زندگی خود نمی پذیرند. اشخاصی که از لحاظ احساسی سالم هستند به دیگران نیز اجازه می دهند که آزادی را که خودشان برای پذیرش و یا رد چیزی دارند، همان اجازه و آزادی را به دیگران نیز می دهند. این محدودیتهای سالم را حریم و یا مرز می نامیم. حریم و یا مرز در زندگی ما به دیگران به شکلی شفاف اعلام می کند که چه چیزها و اعمالی مورد انتظار هستند.

اشخاصی که زخمی هستند، بجای مرزبندی در زندگیشان، شروع به ساختن دیوار می کنند. این اشخاص می ترسند که دوباره مورد بی احترامی قرار بگیرند و به همین دلیل برای اینکه از خود محافظت کنند شروع به ساختن دیوار در اطراف خود می کنند. این اشخاص معمولا زخمی، پر از ترس، گیج و پر از احساس ترحم نسبت به خود هستند. بجای اینکه به شکلی شفاف انتظارات خود را با دیگران در میان بگذارند، با دیوار کشیدن خود را از دیگران جدا می کنند. معمولا انسانهایی که در سلامتی احساسی قرار ندارند، باور ندارند که آنها می توانند برای خود مرزهایی داشته باشند، و بجای اینکه به شکلی شفاف با دیگران رابطه ایجاد کنند، تبدیل به انسانهایی خنثی و یا پرخاشگر نسبت به دیگران می شوند. در واقع، این بیشتر باعث آسیب دیدن این افراد می شود.

خداوند به ما فرمان داده است که دیگران را همچون خویشتن محبت کنیم. برای اینکه بتوانیم دیگران را به خوبی دوست داشته باشیم، ابتدا باید به شکلی صحیح خودمان را دوست داشته باشیم. این به این معنی است که ما باید برای خودمان احترام قایل باشیم.

اگر به زندگی خودت نگاه کنی و ببینین که به خودت اجازه داده ای که مورد بی احترامی و رفتار سو قرار بگیری، این امید و فرصت برای شما هست که زندگی خود را عوض کنید. اولین کار این است که توبه کنید برای اینکه در همه این سالهای خودتان را دوست نداشته اید. از خدا بطلبید که به شما نشان دهد که چقدر در نظر خداوند با ارزش هستید. بعد از همه این کارها که انجام دادید، این را بدانید که آنقدر ارزش دارید که خدا پسر خود را بخاطر گناهان شما بر روی صلیب فدا کرد. وقتی که این مکاشفه را از خدا دریافت کردید، شروع کنید که یک رابطه با محبت را با دیگران داشته باشید اما روابط خود را با دیگران مرزبندی کنید و با محبت به آنها بگویید که چه رفتارها و رابطه ای را از آنها انتظار دارید. به آنها بگویید که چه رفتارهای بد و بی احترامی را در زندگیتان نمی پذیرید. شفاف باشید، محکم باشید، و احترام بگذارید. بعضی از انسانها این سخنان شما را می پذیرند و بعضی دیگر نه. اینقدر این اشخاص را دوست داشته باشید که به آنها این آزادی را بدهید تا اگر خواستند این حق را داشته باشند که شما را ترک کنند. همچنین آنقدر خود را دوست داشته باشید که این توانایی را به دست بیاورید که به آنها اجاز بدهید که اگر خواستند بروند.

نگرانی

در جامعه امروز، نگرانی بسیار شایع است. این موضوع بر روی چهل میلیون آمریکایی اثر گذاشته است و این آمار رو به افزایش است. نگرانی تبدیل به شایع ترین بیماری روانی شده است. اگر شما هم با نگرانی دست و پنجه نرم می کنید، بدانید که تنها نیستید.

نگرانی می تواند با احساساتی همچون اظطراب، ترس و وحشت نیز تعریف شود. نگرانی می تواند باعث بی خوابی، کم خوراک شدن و عدم اعتماد به نفس شود.

چرا نگرانی تا به این حد موضوع مهمی است؟ نگرانی چگونه رشد می کند و تبدیل به مشکلی می شود که زندگی و همه چیز ما را تحت تاثیر قرار می دهد؟

اول از همه باید بگویم که نگرانی، اراده خدا برای زندگی ما نیست. اراده خدا برای ما، داشتن زندگی و آن هم به فراوانی است. رساله رومیان ۱۷:۱۴ می فرماید، پادشاهی خدا پارسایی، آرامش و شادی در روح القدس است. این سه چیز در نقطه مقابل نگرانی قرار دارند. خدا به ما برنامه ای داده است تا بتوانیم در آرامش زندگی کنیم و مهم نیست که چه چیزی در دور و بر ما در حال اتفاق افتادن است. نگرانی، آرامش ما را می دزدد.

نگرانی چگونه تبدیل به یک دژ بلند در زندگی ما می شود؟ ریشه نگران، ترس است. در زمانی از زندگی ما، دری را به روی ترس باز کرده ایم. ممکن است که این ترس مربوط به اتفاقی باشد که در کودکی ما افتاده، موضوعی همچون تصادف، یا زندگی کردن با شخصی که بسیار ترسو بوده است و همیشه می ترسیده است. وقتی که این در در زندگی ما باز می ماند باعث می شود که اجازه دهیم هر نوع افکار، پیشنهادات که به ذهن می میایند بخاطر ترس ما در فکر ما پذیرفته شوند و روح ترس زندگی ما را در بر بگیرد. و سپس روح ترس هر روز در ما قویتر و قویتر می شود و باعث می شود که هرگز نتوانیم در آرامش و پیروزی زندگی کنیم.

کلام خدا می فرماید که خدا روح ترس را به ما نداده است بلکه روح قوت، محبت و انظباط. دوم تیموتاووس ۷:۱ . اراده خدا برای ما این است که  قدرتی را که او به ما بخشیده است را به طور کامل دریافت کنیم. این قدرت خدا می تواند باعث شود که ریشه ترس در زندگی ما ریشه کن شود. ما می توانیم در اولین قدم شروع به توبه از نگرانی و ترست کنیم. وقتی این کار را انجام دادیم، می توانیم به روح ترس که در ما ساکن شده است فرمان دهیم تا ما را رها کند زیرا روح ترس هیچ حقی بر ما ندارد. و سپس می توانیم که محبت کامل خدا را بطلبیم تا ما را پر بسازد و ترس و نگرانی جای خود را به محبت خدا در زندگی ما بدهند.

باید بسیار مراقب باشیم زیرا وقتی ترس از زندگی ما بیرون می رود باز هم می خواهد که به درون و زندگی ما وارد شود. وقتی ترس برای سالها در زندگی ما وجود داشته، اگر دقت نکنیم و مراقب نباشیم می تواند به راحتی بازهم به زندگی ما وارد شود. اما به یاد داشته باشید که خداوند به شما اقتدار بخشیده است که به ضد ترس بایستید. همواره خود را با حقیقت کلام خدا تقویت کنید تا بخشهای ضعیف در زندگی شما که تحت تاثیر ترس بوده اند با قوت و محبت خدا پر و تقویت شوند. از خدا بخواهید که بر شما آشکار کند که او نه تنها خدای شما بلکه پدری نیکو و پرمحبت است. ایمان داشته باشید که او هرگز شما را ترک و رها نمی کند. وقتی که فکر و تمرکز خود را بر روی خدا معطوف می کنید، او شما را در آرامش کامل ساکن خواهد کرد. اشعیا ۳:۲۶

قدرت خدا در زندگی ما

خدا به ما فرمان داده است که در اقتدار او زندگی کنیم چونکه ما سفیران مسیح هستیم. کتاب پیدایش توضیح می دهد که ما به شباهت خدا ساخته شده ایم. پیدایش ۲۸:۱ می فرماید، خدا آنان را برکت داد و فرمود که کثیر و بارور شوید و زمین را پر سازید. وقتی که عیسی مسیح بهای آزادی ما از گناهان و مرگ را پرداخت، او به ما فرمان داد که کار او را بر زمین ادامه دهیم. متی ۱:۱۰ می فرماید که عیسی به شاگردان خود اقتدار بخشید تا دیوها و ارواح شریر را از انسانها بیرون کنند، و هر نوع بیماری را شفا دهند. او به ایمانداران فرمان داد تا پادشاهی او را بر زمین برقرار سازند، و او این اقتدار را به آنان داد تا این کار را انجام دهند.

چگونه می توانیم این فرمان عیسی را انجام دهیم؟ ما باید مجرای قدرت خدا از طریق روح القدس باشیم. پولس در این باره در رومیان باب ۱۵: ۱۹ صحبت می کند. این را به نیروی آیات و معجزات، یعنی به نیروی روح خدا انجام داده است. پولس توانست که غیریهودیان را نسبت به انجیل عیسی مسیح قانع کند و این کار بوسیله معجزات و آیات انجام می داد.

عیسی مسیح قبل از اینکه مصلوب شود به شاگردان خود فرمانهایی داد. او با شاگردانش صحبت کرد و به آنان اقتدار بخشید. این را در انجیل لوقا باب نه ایه یک می بینیم. همچنین در انجیل متی باب ده آیه ۸ می بینیم که عیسی مسیح به شاگردانش اقتدار می بخشد که دیوها را بیرون کنند و بیماران را شفا بخشند. عیسی مسیح همان فرمان و اقتدار را به ما نیز داده است تا مجهز شویم و کار او را با اقتدار و قدرتی که او به ما می بخشد انجام دهیم.

به عنوان ایمانداران عیسی مسیح، ما می توانیم در اقتدار او به پیش برویم و زندگی کنیم. همانطور که ما در ایمان خود رشد می کنیم، می توانیم قدرت خدا را برای آزادی، شفا و معجزات به کار بگیریم. در افسسیان ۱۹:۱  پولس از ما می خواهد که حقیقت را در آغوش بگیریم. حقیقت این است که قدرت رستاخیز عیسی مسیح به ما داده شده است. وقتی که ما باور می کنیم و ایمان داریم، به همان نسبت ایمان ما قدرت خدا که در کلامش است به ما داده می شود. در انجیل مرقس باب ۱۶ آیه ۲۰ می بینیم که شاگردان به عیسی مسیح ایمان آوردند و شروع به انجام فرمانهای عیسی کردند. این نقشه خداست که ما در قدرت و اقتدار او راه برویم و اراده او را بر زمین انجام دهیم و آشکار کنیم همانطور که در آسمان انجام می شود.

خویشتن داری وقدرت خدا

خویشتن داری یک ثمره روح القدس است که در کتاب مقدس درباره آن صحبت شده است. خویشتن داری اشاره به این دارد که یک شخص توانایی این را به دست می آورد که اعمال، سخنان و تصمیمات خود را کنترل کند. برای اینکه قادر باشیم که حکمت را بجای خواسته ها و چیزهایی که مشتاق آنها هستیم انتخاب کنیم نیاز به نظم و بلوغ داریم. امثال ۲۵ :۲۸  می فرماید که انسان بدون خویشتنداری همچون یک شهر مخروبه بی در و پیکر است. یک شهر بدون دیوار و حصار یک شهر بی دفاع است که هیچگونه امنیتی ندارد. یک زندگی بدون خویشتنداری نیز باعث می شود که خطرات و مشکلات زیادی وارد آن شوند.

چگونه می توانی خویشتنداری بیشتری داشته باشیم؟ یک راه این است که اهداف طولانی مدت داشته باشیم. وقتی اهداف بلند مدت داریم، وسوسه های کوچک دیگر آن قدرت سابق خود را در زندگی ما نخواهند داشت آنطور که قبل از اهداف طولانی مدت ما داشتند. اول قرنتیان ۲۵:۹ می فرماید، هر که مسابقه می دهد، تمرینات سختی را انجام میدهد. این تمرینات سخت را انجام می دهند نه برای دریافت یک تاج فانی بلکه برای تاج غیر فانی.

یک راه دیگر برای اینکه در خویشتنداری قویتر شویم این است که هر کاری را برای خداوند انجام دهیم. باید این را بدانیم که هر کاری را که ما برای خشنودی خدا انجام می دهیم، به ما یک قدرت درونی می دهد که بتوانیم کار درست را انجام دهیم. رومیان ۱:۱۲ می فرماید، ای برادران و خواهران، در پرتو رحمتهای خدا از شما استدعا می کنم که بدنهای خود را همچون قربانی زنده، مقدس و پسندیده به خدا تقدیم کنید که این است عبادت معقول شما.

وقتی انتخاب می کنیم که ذهن خود را معظوف به چیزهای پاک و درست کنیم به ما کمک می کند تا تمرکز خود را بر روی آن تصویر بزرکتر قرار دهیم. فیلیپان ۸:۴ به ما یادآوری می کند که به چیزهایی که درست، پاک، خالص، دوست داشتنی، قابل ستایش، عالی و شایسته هستند فکر کنیم. رد کردن چیزهای منفی می تواند به ما کمک کند تا تمرکز خود را نسبت به چیزهای درست از دست ندهیم.

وقتی که خود را تسلیم روح خدا می کنیم، آنگاه خویشتن را به روی قدرت خدا باز میگذاریم. در اول قرنتیان ۵:۲ پولس می فرماید، پیغام و موعظه من نه بر اساس کلمات حکیمانه، بلکه بر اساس قدرت روح خداست تا ایمان شما بر حمت بشری بنا نشود، بلکه بر قدرت خدا. ما به قدرت خدا احتیاج داریم تا بر وسوسه، جنگهای درونی و چیزهایی که حواس ما را منحرف می کنند، غلبه کنیم.

کتاب مقدس به ما فرمان می دهد که در قدرت خدا به پیش برویم. افسسیان ۱۰:۶ می فرماید، سرانجام در خداوند وقدرت زورآور او قوی باشید. ما نمی توانیم با قدرت خدا به پیش برویم و خویشتندار نباشیم. قدرت خدا و خویشتنداری با یکدیگر به پیش می روند. داشتن یک زندگی پیروزمندانه به این معنی است که ما باید زندگی خود را به خدا تسلیم کنیم، و تصمیم بگیریم که خویشتن دار باشیم و با توکل به قدرت او زندگی کنیم. و سپس تنها در این صورت است که می توانیم پیروز شویم.

قدرت صلیب

صلیب بیش از یک نماد مسیحیت است. این یک یادآور قدرتمند از قیمتی است که عیسی برای آزادی ما پرداخت کرد. مرگ او بر روی صلیب ما را از قدرت مرگ و تخریب رهایی بخشید و برای ما زندگی ابدی با خدا را فراهم نمود

هنگامی که آدم و حوا علیه خدا گناه کردند، این بدین معنی است که هر فردی متولد می شود با طبیعت گناه ه الود متولد شده که ما را از پدر جدا می کند. تنها راه بازگشت به سوی او، از طریق پسر او، عیسی خواهد بود. عیسی خدا, به شکل یک انسان متولد شد، و بی گناه و پاک زندگی کرد. گناهان ما را به گردن گرفت و بر روی صلیب جان داد. بخاطر گناهان ما پدر او را در صلیب تنها گذاشت تا عیسی تاوان گناهان ما را بپردازد. سه روز بعد ازمصلوب شدن ، مرگ ، جهنم و قبر را شکست داد. در یوحنا۱۴: ۶ ، عیسی به توماس می گوید: “من راه، حقیقت و زندگی هستم. هیچ کس به پدر نمی رسد مگر از طریق من باشد. »عیسی تنها راه است.

مرگ و قیام عیسی مسیح نه تنها به ما حق بازگشت به پدر را داد بلکه مارا از لعنت آزاد کرد زیرا عیسی برای ما لعنت شد. غلاطیان ۳ :۱۳“مسیح لعنتی را که دراثر گناهان ما بوجود امده بود، بر خود گرفت و ما را از هلاکتی که این روش شریعت پدید اورده بود رهایی بخشید،روشی که انجامش غیر ممکن بود.بلی مسیح ،لعنت ما را برخود گرفت، زیرا در تورات امده است : ؛ملعون است هر که به دار اویخته شود.؛
پذیرفتن هدیه نجات، مارا وارد خانواده خدا می کند. افسسیان ۵:۱ می گوید که نقشه غیر قابل تغییر خداوند همواره این بوده است که ما را در خانواده الهی خود به فرزندی بپذیرد و برای این منظور، عیسی مسیح را فرستاد تا جانش رادر راه ما فدا کند،علت این تصمیم فقط این بود که خدا اراده کرده بود این لطف را در حق ما بکند

متعلق به خانواده خدا بودن به این معنی است که ما هرگز تنها نیستیم. به عنوان یک پسر یا دختر خدا ، وارثان خدای آسمانی وبه فرزندان او تبدیل شده ایم. افسسیان ۱ :۱۱می گوید که به دلیل اینکه ما با مسیح متحد هستیم، ما از خدا به ارث برده ایم

بودن در مسیح ما را مخلوقی جدید میکند. طبیعت گناه الود ما با مسیح دفن شده است و اکنون طبیعت جدیدی داریم. ۲ قرنتیان ۵ : ۱۷می گوید: “بنابراین، اگر کسی در مسیح باشد، شخص جدیدی است؛ چیزهای قدیمی از بین رفته اند؛ همه چیز جدید شده است. طبیعت گناه الود ما دیگر نمی تواند رفتار ما را کنترل کند. او به ما توانایی زندگی مانند عیسی داده است

عیسی همچنین تاوان رستگاری و درمان ما را پرداخت کرد. هنگامی که بیماری یا ضعف تلاش می کند به ما حمله کند، باید بایستیم و اعلام کنیم که به بدن ما حق ندارد. عیسی نه تنها برای آزادی ما جان داد، بلکه برای بهبودی ما مورد ضرب و شتم قرار گرفت. اشعیا

۵۳ : ۵می گوید: “او برای گناهان ما مجروح شد و برای شرارت ما او را زدند او تنبیه شد تا ما سلامتی کامل داشته باشیم واز زخمهای او ما شفا یافتیم. پس بیماری حق ندارد در بدن های ما باقی بماند. او برای ما هزینه کرد تاما در سلامتی زندگی کنیم.

عیسی به صلیب رفت، مورد ضرب و شتم و کبودی قرار گرفت وجان داد تا ما در ازادی قدم برداریم ، ازادی واقعی در روح ،روان و جان . ما باید این حقیقت بزرگ را در یابیم و با این حقیقت در ازادی زندگی کنیم ، البته دشمن سعی خواهد کرد که ازادی ما در عیسی مسیح را از ما برباید، اما باید با ایمان ایستاد و پیروزی را به دست آورد. امین

ارامش در طوفان

طوفان بخشی از زندگی است. هر کس در زندگی خود با طوفان مواجه است، ازاین حقیقت فراری نیست. بعضی از طوفان ها می توانند بسیار اعظیم باشند و ما ممکن است حیرت کنیم که چگونه از پس آن برخواهیم امد. طوفان شدید می تواند موجب شود که ما از خودمان بپرسیم ایا من خواهم توانست از ان بگذرم و ادامه دهم؟

شاگردان با یک طوفان مواجه شدند و دچار وحشت شدند که آیا آنها زنده خواهند ماند؟ لوقا ۸: ۲۲ شدت طوفان انقدر زیاد بود که ایمانشان را تکان داد، باوجود این واقعیت که عیسی در قایق با آنها بود. همانطور که آنها شروع به عبور از دریاچه کردند، طوفان شروع به غرش کرد و قایق شروع به پرشدن با آب شد. شاگردان از زندگی خود بیمناک شدند. عیسی خواب بود، اما شاگردان او را بیدار کردند. آنها فریاد زدند: “استاد، استاد، ما هلاک میشویم!” عیسی برخاست و باد و آب های خشمگین را ارام کرد. طوفان متوقف شد . سپس عیسی از شاگردان پرسید: «ایمان شما کجاست؟» شاگردان شگفت زده شدند. چگونه این مرد می تواند باد و امواج را کنترل کند؟

طوفان می تواند یک طوفان گفتاری، رفتاری ، دشواری، بیماری، زخم و اسیب، سوء استفاده، و یا حتی حمله از کسانی که ما را دوست دارند باشد. با این طوفان ها در اطراف ما، ممکن است ما امید خودمان را از دست بدهیم . همانطور که ما شروع به تمرکز بر امواج و باد می کنیم فراموش میکنیم که عیسی در قایق با ما است. پس حفظ تمرکز ما چشم دوختن به عیسی مسیح کلید است

رازارامش در میان طوفان های زندگی اماده بودن ماست، قبل از رسیدن طوفان . همانطور که شاگردان نیز انجام دادند، ما نیز می توانیم با عیسی راه برویم و در مورد طبیعت و شخصیت او یاد بگیریم. ما می توانیم رابطه ای بسیار نزدیک با او برقرار کنیم و یاد بگیریم به طور کامل به او اعتماد کنیم. ما باید خود را کاملا تسلیم کنیم،تا بتوانیم در او بمانیم، بدانیم او با ما و برای ما است و نه علیه ما. او خدایی خوب و دوست داشتنی است. او قبلا قیمت بسیار زیاد گناهان ما را پرداخت کرده است، پس اکنون چرا او نباید به ما کمک کند تا طوفان های زندگی را هدایت کنیم؟

درست است که طوفان ها در زندگی می آیند. ممکن است سعی کنند که بنیادمان را بهم بریزد. ولی با وجود اووقدرت عشق او میتوان صلح رادر وسط طوفان داشت. عیسی ارامش ما است. اوبرج قوی و قلعه محکم ما است. اگرما در او ساکن باشیم، می توانیم در آرامش زندگی کنیم

شرم

بسیاری از ما انسانها در مسیر زندگی دچار اتفاقات ناگواری میشویم که در ما احساس شرم بوجود میاورد ،متاسفانه احساس شرم بیشتر از انکه ما بتوانیم تصور کنیم شایع است.شرم وخجالت از خاطرات بد و شکستهای دوران کودکی ما نشات میگیرد ، شرم فریبکار است و تلاش دارد که ما را از حقیقت دور کند .
او دایما در گوش ما میخواند که ما مانند یک بنای مخروبه بی ارزش هستیم و هر کاری که میکنیم درست نیست ، این پیامی است مخرب که مارا ازرسیدن به
توانایی و ازادی خودمان باز میدارد.
خداوند بشکلی ما را افریده است که قدرت تشخیص گناه را در درون خود داریم، پس هرکس میداند که خطاکار است ،عیسی مسیح میگوید من راه و راستی هستم و من امده ام تا گم شده را پیدا کنم و اورا نجات بخشم ،عیسی با خون خود میتواند مارا ببخشد و درمان کند.
فریب شرم باعث میشود که از دیگران پنهان شویم ،چون خودمان را بی ارزش میبینیم و باور میکنیم که لایق دوست داشتن نیستیم ،اما فراموش نکنیم که این فریب شیطان است، چون شرم یک حس دروغین است که ما را کنترل میکند. علت احساس شرم میتواند به وسیله نا محبتی یا سو استفاده و یا غفلت از طرف پدر و مادر یا کسی که مراقبت ما را به عهده داشته پدید امده باشد. خبر خوش این است که ما میتوانیم از شرم و خجالت ازاد شویم ،خداوند ماهمیشه راهی مهیا میکند و قادر است از طریق همکاری ما با روح القدس و کلام خداحقیقت را اشکار کندو از طریق حقیقت فریب دشمن را اشکار سازد، چرا که دشمن دروغ را به حقیقت تبدیل کرده است.روح القدس قادر است ما را به گذشته خود ببرد جایی که ان تجربه تلخ اتفاق افتاده و او ان دروغ را برملا کرده و حقیقت کلام خداوند جایگزین ان دروغ میشود. همانطور که ما لحظات دردناکی را از گذشته بیاد میاوریم میتوانیم از او درخواست کنیم تا حقیقت خود را جایگزین ان دروغ بکند .ما باید اجازه دهیم ان راستی جایگزین تمام دروغهای شیطان شود.پس حقیقت را خواهیم