۸. چه کسی کتاب مقدس را نوشته است؟

چه کسی کتاب مقدس را نوشته است – نامه ای از طرف خدا

چه کسی کتاب مقدس را نوشته است، سوالی است که توسط بسیاری از اشخاصی پرسیده شده است که میدانند کتاب مقدس بر زندگی بسیاری از انسانها در سراسر جهان تاثیر گذاشته است. کتاب مقدس راهنمای ماست در سفر زندگی و همچنین ما را به سوی خدای این کهکشان هدایت میکند. کتاب مقدس یک کتاب تاریخی است که علم باستان شناسی نیز از آن حمایت میکند و همچنین یک کتاب نبوتی است که وعده های آن تا به امروز تحقیق پیدا کرده اند. بر اساس همه این مستندات، این سوال، که چه کسی این کتاب را نوشته است نیازمند تحقیقات بسیار وسیع و جدی میباشد. کتاب مقدس نامه خدا به انسان است که به صورت ۶۶ کتاب و از طریق ۴۰ نویسنده نوشته شده است که توسط روح القدس به آنها الهام شده است. این نویسندگان دارای زمینه های بسیار متفاوتی هستند که در آنها از پادشاه گرفته تا چوپان را می بینیم که این کتاب را در طول ۱۵۰۰ سال نوشته اند.

دلایل الهام الهی کتاب مقدس

در کتاب دوم تیموتاووس ۱۶:۳ میخوانیم که همه کتاب مقدس الهام خداست… در دوم پطرس ۱: ۲۰-۲۱، پطرس رسول به ما یادآوری میکند که هیچ وحی کتاب مقدس زاییده تفسیر خود نبی نیست… بلکه آدمیان تحت الهام روح القدس از جانب خدا سخن گفتند.

کتاب مقدس به ما میگوید که این خداست که نویسنده کتاب مقدس است. خدا کتاب مقدس را همینطور و بدون هیچ مدرکی به ما عطا نمیکند بلکه او با دلایلی کلام خودش را حمایت میکند. کتاب مقدس یک معجزه است. این کتاب در طول حدود ۱۵۰۰ سال و توسط ۴۰ نویسنده مختلف نوشته شده است اما تمام این ۶۶ کتاب در کتاب مقدس همگی یک هدف و موضوع اصلی را دنبال میکنند.

این ۶۶ کتاب در مورد تاریخ، نبوت، شعر و خداشناسی صحبت میکنند. اگر چه موضوع و سبک نوشتاری کتاب مقدس متفاوت است اما همه این ۶۶ کتاب در یک اتحاد و هماهنگی کامل نوشته شده اند. هیچ بشری قادر نیست که یک کتاب را با این هماهنگی و طی ۱۵۰۰ سال بنویسد. همچنین باید به خاطر داشت که علیرقم نبود دستگاه کپی و وضعیت بد آب و هوایی و جفاهایی که صورت گرفته است میبینیم که همچنان ما نسخه های اصلی کتاب مقدس را در اختیار داریم. نوشته های قدیمی اکثرا بر روی پاپیروس نوشته میشدند اما با این حال میبینیم که نسخه های بسیار قدیمی کتاب مقدس را در اختیار داریم. به عنوان مثال در طومارهای دریای مرده ما تمام کتابهای عهد عتیق را بجز کتاب استر در اختیار داریم که همه متعلق به پیش از تولد عیسی مسیح هستند. همچنین نسخه های بسیار زیادی از کتب عهد جدید در اختیار داریم که بعضی از آنها متعلق به حدود ۲۴ سال پس از صعود عیسی مسیح به آسمان هستند. کتاب مقدس همچنین الهی بودن خود را با تحقق بخشیدن نبوتنها و پیشگوییها تایید و تصدیق میکند. ۶۶۸ نبوت و پیشگویی در کتاب مقدس تحقق یافته اند و هرگز هیچکس نتوانسته است ایرادی بر آنها بگیرد و تحقق این همه نبوت و پیشگویی و حیرت انگیز است. اگر کسی کتاب مقدس را بدون غرض و صادقانه مطالعه کند، پی به الهی بودن کتاب مقدس خواهد برد. همچنین علم باستان شناسی گفته های کتاب مقدس را تایید میکنند و یا آنها را حمایت میکنند. هیچ کتاب دیگری قدرت برابری با کتاب مقدس را در بعد الهی بودن آن ندارد.

چه کسی کتاب مقدس را نوشت – این سوال بسیار مهمی است که چه کسی کتاب مقدس را نوشته است و در اصل این سوالی است که هر شخصی باید آن را بپرسد! اگر کتاب مقدس حقیقتا کلام خداست، بنابراین هیچ کتاب دیگری چنین کلام و هدایتی را به ما نمیدهد. کتاب مقدس به ما امید برای زندگی میدهد و تنها راه حقیقی برای رابطه داشتن با خداست. کتاب مقدس را با قلبی باز و صادقانه جستجو کن و ببین که خالق این جهان چه چیزی را میخواهد به تو بگوید!

تاریخچه کتاب مقدس

 

تاریخچه کتاب مقدس به شکلی خاص در تاریخ این جهان آغاز میشود! کتاب مقدس همچون کتابهای دیگر نیست که با یک فکر و تجربه انسانی آغاز شود – بلکه کلکسیونی از جمع آوری نوشته های بسیار قدیمی است، که در ۶۶ کتاب جداگانه نوشته شده اند که نوشتن این کتب حدودا ۱۵۰۰ سال به طول انجامیده است و این کتابها را ۴۰ نویسنده متفاوت نوشته اند. در عهد عتیق ۳۹ کتاب وجود دارد که تقریبا در بین سالهای ۱۵۰۰ تا ۴۰۰ قبل از میلاد نوشته شده اند، و در عهد جدید ۲۷ کتاب داریم که تقریبا بین سالهای ۴۰ تا ۹۰ میلادی نوشته شده اند. کتاب مقدس یهودیان کاملا مشابه کتاب عهد عتیق مسیحیان است با این تفاوت که ترتیب کتابها در کتاب مقدس یهودیان و عهد عتیق مسیحیان متفاوت است. کتاب عهد عتیق به زبان عبری نوشته شده بود که البته بخشهای کوچکی از آن به زبان آرامی نوشته شده بود در صورتیکه کتاب عهد جدید به زبان یونانی نوشته شده بود.

تاریخچه کتاب مقدس با کتاب مقدس یهودیان آغاز میشود. یهودیان کتاب مقدس را بر روی چرم و کتیبه مینوشتند، و نویسندگان آنها شامل پادشاهان، چوپانان، انبیا و سایر رهبران میشدند. پنج کتاب نخست، کتاب شریعت یا تورات نام دارند که توسط موسی در حدود ۱۴۰۰ قبل از میلاد مسیح نوشته و یا ویرایش شده اند. بعد از آن کتابهای دیگر عهد عتیق توسط قوم یهود نوشته شد که حدود ۱۰۰۰ سال به طول انجامید. در حدود ۴۵۰ سال قبل از میلاد مسیح، رهبران و معلمان یهودی پایان کتب الهی الهام شده توسط خدا به یهودیان را اعلام کردند و الهی بودن آن کتابها را تایید کردند. و همچنین رهبران و معلمان یهود این کتابها را به دسته های مختلف تقسیم کردند که عبارت بودند از کتب شریعت (تورات) کتابهای نبوتی، کتابهای حکمتی و …

در آغاز سال ۲۵۰ قبل از میلاد مسیح، کتاب مقدس توسط یهودیانی که در اسکندریه مصر بودند به یونانی ترجمه شد. این ترجمه به نام ترجمه سپتواجنت یا هفتاد تن معروف شد زیرا توسط ۷۰ (یا احتمالا ۷۲ نفر) از مردان یهودی ترجمه شد. در زمان ترجمه عهد عتیق به یونانی بود که ترتیب قرار گرفتن این کتب عوض شد و تبدیل به چیزی شد که ما امروز به عنوان ترتیب عهد عتیق در کتاب مقدس میشناسیم.

هرچند که عهد عتیق در آن زمان از طریق نوشتن با دست تکثیر میشد، اما با این جال این نویسندگان بسیار زیاد دقت میکردند تا نوشته های خود را بدون غلط بنویسند. یهودیان یک روش بسیار منحصر به فرد برای نوشتن داشتند که مطمئن میشدند که هیچکدام از دستنوشته هایشان دچار غلط و اشتباه نمیشد. این نویسندگان و معلمان دین همه عمر خود را صرف محافظت و دقت در کتاب مقدس میکردند تا هیچگونه اشتباهی در آنها صورت نگیرد. این معلمان اگر حتی یک اشتباه در این کتب پیدا میکردند، همه آن نوشته ها را از بین میبردند تا هیچ اشتباهی در کتاب مقدس وجود نداشته باشد. در حقیقت این سیستم نوشتاری توسط یهودیان تا زمان اختراح ماشین چاپ ادامه پیدا کرد. با پیدایش نسخه های دریای مرده، صحت سایر دست نوشته های یهودیان نیز تایید شد.

بعد از حدود چهار صد سال سکوت از آخرین کتبی که یهودیان در اختیار داشتند، عیسی مسیح پا به این چهان گذاشت. عیسی مسیح در تعالیمش بارها از کتب عهد عتیق نقل قول میکرد، و اعلام میکرد که او نیامده است تا نوشته های یهودیان را باطل کند بلکه آمده است تا آنها را تحقق ببخشد. در کتاب لوقا، عیسی مسیح به شاگردانش اعلام میکند، که همه کتابهای عهد عتیق در مورد من پیشگویی کرده اند و باید تحقق پیدا کنند.

حدود سال ۴۰ پس از میلاد تا ۹۰ پس از میلاد، شاهدان عینی زندگی عیسی مسیح که شامل متی، مرقس، لوقا، یوحنا، پطرس و یعقوب و یهودا بودند، کتابهای و رسالات عهد جدید را نوشتند که این نوشته به کتب عهد جدید معروف شدند. این نویسندگان از ۳۱ کتاب در عهد عتیق نام میبرند و نقل قول میکنند. در حدود سال ۱۵۰ میلادی بود که مسیحیان این نوشته را عهد جدید نامیدند. در سالهای  ۲۰۰میلادی بود که نوشته های یونانی عهد جدید به زبان لاتین ترجمه شدند.

در سال ۳۹۷ میلادی برای جلوگیری از سواستفاده و بدعت در کتب عهد جدید، این کتابها به عنوان کتابهای کانونی عهد جدید و کتاب مقدس مسیحیان شناخته شدند.

۷. عیسی مسیح کیست؟ چرا مهم است که این را بدانیم؟

ما در زمانی زندگی میکنیم که عصر چند مذهبی و روابط اخلاقی است. فلسفه روحانی شروع به محبوب شدن کرد بطور خاص پس از حادثه یازدهم سپتامبر در آمریکا و این ایده که همه مذاهب و اعتقادات با یکدیگر برابر هستند. این ایده معتقد است که همه راهها به خدا ختم میشوند. این چیزی است که دنیا به آن معتقد است، اما عیسی مسیح بر خلاف این موضوع را تعلیم میدهد.  بنابراین ما نیاز داریم که بدانیم که این عیسی کیست.

عیسی مسیح کیست؟ او صدر در صد انسان بود.

بر طبق یوحنا ۱۴:۱، عیسی مسیح خداوند است که انسان شد و بین انسانها ساکن گردید. چرا انسان بودن عیسی مسیح اینقدر مهم است؟ در کتاب عبرانیان ۱۵:۴، میخوانیم که عیسی مسیح از هر لحاظ وسوسه شد همانطور که ما وسوسه میشویم. بنابراین عیسی مسیح میتواند با ما همدردی کند. از مقاومت عیسی مسیح در برابر وسوسه چه چیزی میتوانیم یاد بگیریم؟ بر طبق انجیل یوحنا ۵:۳، عیسی مسیح همچون بشر خاکی به این جهان آمد و بر روی صلیب مرد تا گناهان ما را بر خود بگیرد. چه اتفاقی برای ما می افتاد اگر او گناهان ما را بر دوش خود نمیگرفت؟

عیسی مسیح رمز عضویت ما در خانواده خداست. وقتی او همچون ما انسان شد، این امر را برای ما مهیا کرد که با او ارتباط برقرار کنیم و اینکه خدا از طریق او با ما رابطه برقرار کند.

عیسی مسیح کیست؟ او صد در صد خدا بود. چگونه بدن انسانی عیسی مسیح میتوانست خدا را با آن عظمت در خود داشته باشد؟

بر طبق انجیل یوحنا ۱: ۱-۳، عیسی مسیح از ازل وجود داشت. از ازل او با خدا بود، و او خدا بود. در کتاب مقدس میبینیم که عیسی مسیح را نمیتوان از خدا جدا دانست. آیاتی که در ادامه میاید دلایل بیشتری را نشان خواهند داد که عیسی مسیح خداست:

معجزات عیسی مسیح: انجیل لوقا ۲۲:۷، شاهدان عیسی مسیح: انجیل متی ۱۶: ۱۳-۱۷، تحقق نبوتها و پیشگوییها در مورد عیسی مسیح: انجیل متی ۱۴:۱۳، انجیل لوقا ۴۴:۲۴. ادعاهای عیسی مسیح در مورد خودش: انجیل یوحنا ۱۰: ۳۰-۳۸، انجیل متی ۱۶: ۱۳-۱۷، انجیل مرقس ۱۴: ۶۱-۶۴. ادعاهای پیروان عیسی مسیح: عبرانیان ۱: ۸، کولسیان ۱۶:۱، انجیل یوحنا ۴۰:۱۲ (نقل قول از اشعیا ۶: ۱-۱۰)

رستاخیز عیسی مسیح: انجیل لوقا ۳۹:۲۴، انجیل مرقس ۳۱:۸، اعمال رسولان ۳۲:۱۷.

عیسی مسیح رمز عضویت ما در خانواده الهی است. . او با رستاخیزش از مردگان، باعث شد که گناهان ما بخشیده شود و رابطه ما را با خدا دوباره احیا کرد.

عیسی مسیح کیست؟ او تنها را به آسمان است.

عیسی مسیح کیست و چرا او تنها راه نجات است؟

در انجیل یوحنا۶:۱۴، عیسی مسیح اعلام میکند: من تنها راه، راستی و حیات هستم. هیچکس جز بواسطه من نزد پدر نمی اید. چرا مهم است که بدانیم، هیچکدام از رهبران مذاهب دیگر در تاریخ بشریت چنین ادعایی نکردند؟  بر طبق کتاب افسسیان ۲: ۸-۹، با فیض و از راه ایمان است که نجات یافته ایم و این از شما نیست بلکه هدیه خداست و نه از اعمال تا کسی نتواند به خود افتخار کند. چگونه میتوانیم با این تناقضی که بین انجیل و سایر ادیان دنیا که میگویند از طریق اعمال میتوانیم نجات بیابیم روبرو شویم؟ انجیل میگوید که از طریق ایمان نجات میابیم اما مذاهب دیگر میگویند که با اعمال خوبمان نجات میابیم. کتاب اعمال رسولان ۱۲:۴ به طور شفاف میگوید که، در هیچکس جز او (عیسی مسیح) نجات نیست و نام دیگری زیر آسمان به انسانها داده نشده است تا بواسطه آن بتوانند نجات بیابند.

۶. وقتی که عیسی مسیح بر روی صلیب مرد، آیا از لحاظ روحانی نیز مرد؟

مدتی است که این سوال مطرح شده است که آیا عیسی مسیح بر روی صلیب هم از لحاظ جسمانی و از لحاظ روحانی مرد؟ این سوال از آنجایی مطرح شد که یک عده از معلمان سرشناس شروع به طرح این موضوع کردند که عیسی مسیح نه تنها از لحاظ جسمانی بلکه از لحاظ روحانی نیز مرد. این اشخاص میگویند که این بخاطر محبت بسیار زیاد عیسی مسیح بود که بخاطر ما نه تنها از لحاظ جسمانی بلکه از لحاظ روحانی نیز مرد. ممکن است که این یک ایده جالب باشد اما یک فرض محال است و تناقض ایجاد میکند. حقیقت این است که روح نمیتواند بمیرد. روح یک چیز نامردنی است.

البته که خدا نمیمیرد. اگر خدا میمرد، این جهان از بین میرفت. و میدانیم که عیسی مسیح خداست. اگر روح عیسی مسیح میمرد، آنگاه خود خدا مرده بود، و در نتیجه همه این خلقت از بین میرفت.

این معلمان میگویند که منظورشان از مرگ، یک جدایی موقت از خدا بود. بر طبق گفته های آنها، برای اینکه انسانها نجات بیابند، باید روح عیسی مسیح نیز میمرد. هرچند، برای اینکه عیسی مسیح از خدا جدا شود او باید تبدیل به یک شخص گناهکار میشد. اما یک شخص گناهکار نمیتوانست به عنوان یک بره قربانی برای دیگران بمیرد (اول پطرس ۱۹:۱). اگر عیسی مسیح – پسر خدا و شخص دوم تثلیث از لحاظ روحانی از خدای پدر جدا میشد، آنگاه خود خدا آن یگانگی و اتحاد خود را در تثلیث از دست میداد و این نیز یک موضوع غیر ممکن است.

کتاب عبرانیان ۱۰: ۵-۱۰اعلام میکند:

از این رو، هنگامی که مسیح به جهان آمد، فرمود: «به قربانی و هدیه رغبت نداشتی، امّا بدنی برای من مهیا ساختی؛ از قربانیهای تمام‌سوز و قربانیهای گناه خشنود نبودی. آنگاه گفتم: ”اینک من می‌آیم، تا ارادۀ تو را ای خدا به جای آورم؛ در طومار کتاب درباره‌ام نوشته شده است.“‌» نخست می‌گوید: «به قربانی و هدیه، قربانیهای سوختنی و قربانیهای گناه رغبت نداشتی و از آنها خشنود نبودی»، هرچند شریعت خواهان انجامشان بود. سپس می‌فرماید: «اینک من می‌آیم تا ارادۀ تو را به جای آورم.» پس اوّلی را باطل می‌کند تا دوّمی را برقرار سازد. به واسطۀ همین اراده، ما یک بار برای همیشه، از طریق قربانیِ بدن عیسی مسیح تقدیس شده‌ایم. ‘

کتاب مقدس به طور شفاف اعلام میکند، که ما بواسطه قربانی شدن بدن عیسی مسیح تقدیس شده ایم. این اطاعت عیسی مسیح و قربانی شدن فیزیکی او و انجام اراده خدای پدر است که ما را تقدیس میکند. عیسی مسیح انسان که هرگز گناه نکرد، طعم بسیار وحشتناک گناه را چشید بخاطر گناهان همه بشریت. او به عنوان بره قربانی به خدا تقدیم شد تا بهای گناهان همه بشریت را پرداخت کند.

بعد از قربانی شدن عیسی مسیح و قبل از رستاخیز او از مردگان، روح عیسی مسیح به جهنم رفت تا به همه کسانی که در آنجا بودند موعظه کند و اسیران را هدایت کند. (اول پطرس ۳: ۱۸-۲۰). روح عیسی مسیح نه مرد و نه از خدا جدا شد. بلکه او به خدمت و خشنودی خدای پدر ادامه داد در حالیکه هم اکنون نیز این کار را انجام میدهد.

۵.چه چیزی باعث میشود که تعالیم عیسی مسیح منحصر به فرد باشند؟

اینگونه گفته شده است که اگر عیسی خدا نیست، پس باید این مردی را که چنین حرفهایی را زده است را پرستش کنیم، زیرا هرگز کسی چنین سخنانی را قبل و پس از عیسی مسیح نگفته است. تعالیم عیسی مسیح بطور خاص در مورد پادشاهی خدا، حقایقی هستند که خودشان، خودشان را تایید میکنند. حقایق این سخنان عیسی مسیح را انسانها در طول این دوهزار سال اخیر بارها تجربه کرده اند. وقتی که کلام عیسی مسیح را بجا میاوریم خواهیم دید که نتیجه آن آرامش، نظم، پیروزی و محبت است. این به این معنی نیست که اگر احکام او را بجا بیاوریم هیچگونه مشکلی نخواهیم داشت، زیرا وقتی کلام خدا را بجا میاوریم، با مشکلات و موانع روبرو خواهیم شد زیرا اشخاصی هستند در مقابل ما که از این اعمال نیکو خشنود نیستند و میخواهند شرارت و بدی را انجام دهند و این باعث این درگیری و مشکلات برای ما خواهد شد. کلام عیسی مسیح لبریز از حکمت است. به عنوان مثال، سخن عیسی مسیح درباره اطاعت از حاکمان: مال قیصر را به قیصر بدهید و مال خدا را به خدا (انجیل متی ۲۱:۲۲). همچنین سخن عیسی مسیح در مورد خدا به عنوان یک وجود روحانی: آنانیکه خدا را می پرستند باید او را در روح و راستی پرستش کنند (انجیل یوحنا ۲۴:۴). موعظه بالای کوه: دشمنان خود را محبت کنید، کسانی که شما را لعن میکنند، برکت دهید، به کسانی که از شما نفرت میکنند، نیکویی کنید (انجیل متی ۴۴:۵). فرمان بزرگ عیسی مسیح: خداوند خدای خود را با تمامی دل، جان و فکر خود محبت نما… همسایه خویش را همچون خویشتن محبت نما. همه تورات و شریعت موسی بر این دو اصل استوار است انجیل متی ۲۲: ۳۷-۴۰).

عیسی مسیح شخصیتی بی نظیر در تاریخ این جهان است و هرگز این جهان کسی را همچون او به چشم ندیده است و نه تنها این بلکه حتی دیگر انسانها معروف تاریخ قابل قیاس با عیسی مسیح نیستند. فراتر از همه این چیزها اینکه عیسی مسیح از مردگان قیام کرد، خود را بر انسانها آشکار کرد، روح خود را بر انسانها فرستاد، و زندگی صدها میلیون انسان را دگرگون کرده است. هر کجا که انجیل عیسی مسیح اعلام شد در آنجا شما پیشرفت، آزادی، خانواده های وفادار و همه چیزهایی که انسانها آرزوی آن را دارند را پیدا خواهید کرد. وقتی به این جهان نگاه میکنید و میبینید که ملتهایی که به عنوان مسیحیان شناخته میشوند بر دیگر کشورها و ملتهای جهان برتری یافته اند و پیشرفت بیشتری کرده اند. این یک حقیقت است که جرایمی در جهان در نام مسیحیت اتفاق افتاده است، اما حقیقت این است که کسانی که این کار را کردند در واقع نه عیسی مسیح و نه تعالیم او را می شناختند. عیسی مسیح هرگز تعلیم نداد که یهودیان و یا دیگر انسانها را شکنجه کنید و آزار دهید.

در مذهب اتفاقی که می افتد این است که یک نسل به عیسی مسیح ایمان میاورند و بر طبق فرموده های او زندگی میکنند. نسل بعد از آنها نیز این تعالیم را میاموزند و میشنوند. اما نسل سوم در کل چیزی درباره این تعالیم نمیدانند و تنها این تعالیم را از لحاظ مذهبی و ظاهری انجام میدهند و نه با قلب و ایمان. این اشخاص اعمال مذهبی را بجا میاورند اما عیسی مسیح را که خواهان رابطه با آنهاست را نمی شناسند. هر کجا که گروههای سیاسی را دیدید که به دنبال خواسته های دنیوی خود هستند و از مسیحیت برای پیشبرد کارهای خود استفاده میکنند، در اغلب موارد خواهید دید که حقیقت انجیل در آنجا به چشم نمیخورد. سپس در آنجا میبینیم که گناهانی در نام مذهب صورت میگیرد. ما نباید عیسی مسیح و تعلیمات او را سرزنش کنیم بخاطر اعمال گناه آلودی که دیگران در نام او انجام میدهند.

۴. تولد عیسی مسیح از مریم باکره چیست؟

کتاب مقدس در کتاب اشعیا میفرماید که خداوند به ما نشانه ای خواهد داد: باکره حامله شده و پسری خواهد زایید (اشعیا ۱۴:۷). در زبان عبری معنی دیگری نیز برای کلمه باکره وجود دارد که آن کلمه دختر جوان است. اما در عهد جدید کلمه باکره دقیقا به همان معناست و منظور دختری است که بکارت خود را از دست نداده است و باکره است. کتاب مقدس به ما میگوید که دختر باکره ای بود که نامش مریم بود. فرشته خداوند بر مریم ظاهر شد و گفت، روح القدس بر تو خواهد آمد و آبستن خواهی شد (لوقا ۳۵:۱). فرشته به او گفت که آبستن خواهد شد و مسیح موعود از او متولد خواهد شد.

به این طریق خدا وارد این جهان شد و آدم دوم (عیسی مسیح) به این جهان آمد. خدا جسم شد واز طریق روح القدس که در مریم باکره دمیده شد به این جهان آمد. آبستن شدن مریم و تولد عیسی مسیح متفاوت از تولد یک انسان معمولی در این جهان بود.

به همین دلیل است که عیسی مسیح، پسر خدا نامیده میشود. او پسر یوسف نبود، و او پسر یک سرباز رومی نبود. او یک پدر زمینی نداشت او از طریق روح القدس که در مریم باکره دمیده شد به دنیا آمد. عیسی مسیح بر خلاف سایر انسانها بدون گناه بدنیا آمد. از لحاظ انسانی و از نسل مریم، عیسی مسیح منتسب به داود پادشاه و حضرت ابراهیم میباشد که با تولدش وعده های خدا را که در عهد عتیق داده بود محقق کرد. عیسی مسیح انسان کامل و خدای کامل است.

۳. آیا زندگی پس از مرگ وجود دارد؟

بله! مطمئنا زندگی پس از مرگ برای همه انسانها وجود دارد. اینکه شما زندگی پس از مرگ خود را چگونه خواهید گذرانید بستگی به رابطه شما با خدا در این دنیا دارد. عیسی مسیح فرمود، من قیامت و حیات هستم. هر که به من ایمان آورد، حتی اگر بمیرد، زنده خواهد شد. و هر که زنده است و به من ایمان آورد هرگز نخواهد مرد (انجیل یوحنا ۱۱: ۲۵ـ۲۶).

همه پیغام عیسی مسیح این بود که او قدرت گناه و مرگ را شکست داد، زیرا که مرگ نتیجه گناه بود. عیسی مسیح فرمود، چونکه من زنده ام بنابراین شما نیز زنده خواهید بود (انجیل یوحنا ۱۴:۱۹). این است امید این جهان – رستاخیز عیسی مسیح. پولس رسول نیز فرمود، که من نیز همه چیز را بخاطر شناخت برتر خداوندم عیسی مسیح، بی ارزش میشمارم، که بخاطر او همه چیز را از دست داده ام و همه چیز را فضله میشمارم تا بتوانم مسیح را بدست آورم… تا بتوانم او را و قدرت رستاخیزش را بشناسم… تا بتوانم به رستاخیز از مردگان نایل شوم. (فیلیپیان ۳: ۸-۱۱).

نه تنها زندگی پس از مرگ وجود دارد، بلکه خدا به ما بدنهای جدیدی خواهد بخشید، که بسیار بهتر از بدنهای کنونی ما است. در آسمان به صورت تنها روح نخواهیم بود بلکه بدنهای روحانی و آسمانی جدیدی خواهیم داشت. آنانی که به عیسی مسیح ایمان دارند، بدنهایی همچون بدن قیام کرده عیسی مسیح خواهند داشت (اول قرنتیان ۱۵: ۳۵-۴۹).

کتاب مقدس میگوید که رستاخیز نیکویی و رستاخیز شرارت وجود خواهد داشت. عده ای در روز قیامت زنده خواهند شد که پاداش خود را دریافت کنند و عده ای نیز شرمنده خواهند شد (کتاب دانیال ۱۲: ۲-۳، انجیل متی ۴۶:۲۵، مکاشفه ۲۰: ۱۱-۱۵).

کسانی که برای خدا زندگی کنند، بدنهایی همچون عیسی مسیح خواهند داشت که یک بدن جلال یافته است و آنها تا به ابد با عیسی مسیح زندگی خواهند کرد. اما کسانی که برای خدا زندگی نکردند به جایی خواهند رفت که عذاب و مجازات در انتظارشان خواهد بود. بله، پس از مرگ زندگی وجود دارد، اما نوع زندگی بستگی به این دارد که شخص زندگی خود را در این دنیا چگونه گذرانده است.

خیلی اوقات این سوال پیش میاید که آیا واقعاً یک خدای پر از محبت کسی را به جهنم میفرستد؟ به یاد داشته باشید که خدا همواره انسانها را به سوی خود فرا میخواند. او نشانه هایی برای انسانها فرستاده است مثل خورشید، ماه، فصلها، زمان برداشت محصول، که به ما نشان دهد که او ما را دوست دارد. او همچنین واعظان، معلمان و مبشران را فرستاده است تا به کسانی که به ضد خدا زندگی میکنند هشدار دهند و آنها را تشویق کنند که به سوی خدا بیایند. به یاد داشته باشید، که خدا هرگز کسی را مجبور به انجام کاری نمیکند و انسانها خودشان تصمیم میگیرند که خدا را رها کنند و اعمال شریر و خواسته های شیطان را بجا بیاورند.

جدا از خدا، انسانها در تاریکی ابدی زندگی خواهند کرد. این یک چیز بسیار وحشتناک است و خدا به انسانها اجازه میدهد که خودشان تصمیم بگیرند که میخواهند در نور خدا زندگی کنند و یا در تاریکی مطلق و در کنار ارواح شریر و گناهکاران. کتاب مقدس درباره آتش ابدی و خاموشی ناپذیر و همچنین تاریکی ابدی سخن میگوید که در اصطلاح به آن جهنم گفته میشود (انجیل متی ۱۲:۸، ۴۱:۲۵). چه این کلمات تحت لفظی باشند یا تشبیهی، هدف این است که نشان دهد کسانی که به عیسی مسیح ایمان نمیاورند ابدیت را در چه جایی سپری خواهند کرد. یک چیز میدانیم که جهنم یعنی زندگی کردن بدون و بدور از خدا و این را میدانیم که بر طبق کتاب مقدس، جهنم یک جای واقعی و ابدی است برای کسانی که عیسی مسیح را به عنوان خداوند و نجات دهنده نمی پذیرند!

در سالهای اخیر انسانهای بسیاری را دیده ایم که مرده اند ولی دوباره زنده شده اند و به این دنیا برگشته اند. کسانی که از لحاظ پزشکی مرگ آنها تعیین شده است اما دوباره به این جهان بازگشته اند. بسیاری از آنها بهشت را دیده اند و عده ای از آنها نیز جهنم را تجربه کرده اند. آنهایی که به بهشت رفته اند کسی را دیده اند که میتوان او را خدا نامید. آنها با عیسی مسیح در ارتباط برقرار کرده اند. بعضی از آنها از او خواسته اند که اجازه دهد به این دنیا بازگردند و او نیز این اجازه را به آنها داده است، و بعضی نیز خواسته اند که در بهشت بمانند اما عیسی مسیح به آنها گفته اند که هنوز آن زمان فرا نرسیده است و باید به دنیا بازگردند و کار خود را به کمال برسانند. برای همه این اشخاص این تجربه یک فرصت بی نظیر بوده است که زندگی این اشخاص را دگرگون کرده است و این خود نشان میدهد که زندگی پس از مرگ وجود دارد. هرچند این تجربیات ممکن است که برای عده ای قابل قبول نباشد و نتوانند صد در صد وجود زندگی پس از مرگ را ثابت کنند اما اینگونه تجربیات باعث این میشود که بیشتر باور کنیم که کلام خدا حقیقت است. کتاب مقدس همچنین به طور شفاف تعلیم میدهد که نباید با مردگان ارتباط برقرار کنیم. در کتاب لاویان ۳۱:۱۹ خداوند میفرماید، به احضار کنندگان ارواح و یا غیبگویان رو میاورید. در پی آنها نباشید و بدینگونه خود را با آنها نجس مسازید: من یهوه خدای شما هستم. کتاب اشعیا ۱۹:۸ نیز این را اضافه میکند که، پس چون شما را گویند: از احضار کنندگان ارواح و جادوگرانی که جیک جیک می کنند و ورد می خوانند، سوال کنید، آیا قوم نباید از خدای خود سوال کنند؟ آیا برای زندگان باید از مردگان سوال کرد؟

وقتی پسر داوود پادشاه مرد، او گفت، من به سوی او خواهم رفت، اما او به نزد من در این دنیا باز نخواهد گشت (دوم سموییل ۲۳:۱۲). وقتی ما بمیریم، یا به بهشت خواهیم رفت و یا به جهنم و با عزیزانمان خواهیم بود که در بهشت و یا جهنم هستند. ما نیز سرانجام به آنها ملحق خواهیم شد. تا آن زمان، زندگان ممنوع شده اند که با مردگان ارتباط برقرار کنند. آن روحهایی که با شما ارتباط برقرار میکنند و میگویند که روح مردگان شما هستند در اصل دیوهای پلیدی هستند که خود را بجای مردگان جا میزنند. اگر به آنها اجازه دهید آنها خواهند آمد و شما را فریب خواهند داد. آنها تلاش خواهند کرد که شما را از خدا دور کنند، و اگر بتوانند جایی در زندگی شما برای خود پیدا کنند-بیشترین تلاش خود را خواهند کرد که زندگی شما را کاملا تحت کنترل خود در بیاورند.

۲. تفاوت عیسی با کنفوسیوس، بودا و محمد چیست؟

عیسی ادعا میکرد که خداست، و اجازه میداد که به عنوان خدا مورد پرستش قرار بگیرد. بعد از رستاخیزش از مردگان، یکی از شاگردانش به زانو افتاد و گفت، خداوند و خدای من (انجیل یوحنا ۲۸:۲۰)! برای یک یهودی این کار برابر با کفر بود، اما عیسی اجازه میداد که دیگران او را پرستش کنند. عیسی همچنین گفت، شما پسر انسان را خواهید دید که در دست راست قدرت نشسته و بر ابرهای آسمان میاید (انجیل متی ۶۴:۲۶). او خود را به عنوان پسر خدا معرفی میکرد (انجیل یوحنا ۳: ۱۶-۱۸). او در طول حیاتش سخنانی را گفت که اگر حقیقت نداشتند، میتوان گفت که اینها سخنان یک شخص دیوانه بودند.

عیسی مسیح فرمود، من نور جهان هستم. هر کسی که مرا پیروی کند در تاریکی راه نخواهد پیمود (انجیل یوحنا ۱۲:۸). او فرمود، من نان حیات هستم (انجیل یوحنا ۳۵:۶). او به مردم میگفت، تا از بدن و خون پسر انسان نخورید و ننوشید، در او حیات نخواهید داشت (انجیل یوحنا ۵۳:۶). او درباره ذات الهی خود سخن میگفت. مردم این سخنان او را به چالش میکشیدند اما عیسی مسیح به آنان میگفت که اگر بگویم که خدا نیستم، همچون شما دروغگو خواهم بود. (انجیل یوحنا ۵۵:۸).

محمد باور داشت که او یک پیامبر بود. بودا ادعا میکرد که کسی است که به دنبال حقیقت میگردد. کنفوسیوس هیچ ادعایی نداشت مگر اینکه میگفت که او یک معلم با حکمت است. این تنها عیسی مسیح بود که ادعا میکرد که پسر ازلی و ابدی خداست. عیسی مسیح خداست و این را ثابت کرد.

عیسی مسیح مرد و دفن شد، اما پس از سه روز دوباره زنده شد (انجیل متی ۷:۲۸)، کتاب اعمال رسولان (۱۳: ۳۰-۳۱). پس از زنده شدنش از مردگان نزدیک به پانصد نفر او را دیدند (اول قرنتیان ۱۵: ۴-۸). او این قدرت را داشت که از میان درهای بسته عبور کند، (انجیل یوحنا ۲۰: ۱۹ و ۲۶) و میتوانست که در یک لحظه به جاهای دور سفر کند (انجیل یوحنا ۲۱:۶) و او به آسمان صعود کرد (انجیل لوقا ۵۱:۲۴، اعمال رسولان ۱: ۹-۱۱). او با یک بدن جلال یافته به اسمان رفت. او به آسمان رفت و روح القدس را برای قوت بخشیدن به شاگردان فرستاد. پطرس رسول در کتاب اعمال رسولان فصل ۲ ایه ۲۳ تایید میکند که عیسی مسیح به آسمان صعود کرد و روح القدس را فرستاد.

۱.چرا مسیحیان میگویند که عیسی مسیح هم خدا و هم انسان است؟

یکی از احتمالات میتواند این باشد که زمانیکه خدا انسان را به شباهت خودش خلق کرد، او را به شباهت شخص دوم تثلیث (عیسی مسیح) آفرید. احتمالا فاصله ای که بین خدای بدون گناه با آدم آنقدری نبوده که ما امروز تصور میکنیم. کتاب مقدس در کتاب اول یوحنا ۲:۳ میفرماید که، ما به شباهت او در خواهیم آمد و او را چنانکه هست خواهیم دید.

همچنین باید بدانیم که او نادیدنی است. همچنین خدا حاضر مطلق، دانای مطلق و قادر مطلق است. بنابراین سوالی که در اینجا پیش میاید این است که، چگونه این خدای نامحدود و جاودان و قادر مطلق جسم انسانی به خود میگیرد و به شکل یک انسان محدود وارد این جهان میشود؟

بر طبق کتاب مقدس، عیسی مسیح دارای ذات خدایی است. او صورت خداست و در کتاب کولسیان ۱۷:۱ میخوانیم که، او پیش از همه چیز وجود داشته و همه چیز در او قوام دارد. اما همچنین در کتاب فیلیپیان ۲: ۵-۸ میخوانیم که او خود را خالی کرد و انسان شد. او خود را از محبت، نیکویی، مهربانی خود خالی نکرد زیرا همه انها بخش جدا نشدنی از خدا هستند. اما برای اینکه انسان شود و همچون یک کودک به این جهان بیاید، جلال و شکوه آسمانی خود را ترک کرد و بدین شکل خود را خالی کرد. او کودکی و نوجوانی را تجربه کرد و رشد کرد و یک انسان کامل و بالغ شد و سپس مرد اما دوباره پس از سه روز زنده شد.

عیسی یک انسان واقعی که دارای گوشت و خون است بود و همه کارهایی را که انسانها انجام میدهند او نیز انجام داد اما او هرگز گناه نکرد. زمانیکه عیسی مسیح بر روی صلیب مرد این یک توهم نبود بلکه او واقعا بر روی صلیب مرد. او به عنوان یک انسان درد و رنج کشید. او خسته و گرسنه و تشنه شد. او یک سوپرمن نبود که هیچ درد و رنج و مشکلی نداشته باشد. کتاب مقدس میگوید که او وسوسه شد به همین شکل که ما انسانها وسوسه میشویم اما او هرگز گناه نکرد (عبرانیان ۱۵:۴). او تمام مشکلات بشری را تجربه کرد اما همواره ذات خدایی خود را حفظ کرد و همواره حضور خدای پدر و روح القدس را با خود داشت.

بعضی ها میگویند، عیسی مسیح زمانی خدا شد که روح القدس بر او قرار گرفت. اما این چیزی نیست که کتاب مقدس میگوید. کتاب مقدس میگوید که او از ازل خدا بود. اما زمانیکه به این جهان آمد او صد در صد خدا و صد در صد انسان بود. (فیلیپیان ۲: ۵-۸ ، عبرانیان ۲: ۱۴-۱۸ و ۴: ۱۴-۱۶).