آیا مسیحیان دیوزده می شوند؟

برای شخص کمال گرایی چون من که مایل هستم فرصتی کافی برای بررسی مطالب اختصاص داده و آنها را از جوانب گوناگون معاینه نمایم، پاسخ کوتاه به پرسشهایی نظیر آنچه مطرح شده است، آنچنان خوشآیند نیست.
مخصوصأ اینکه در راستای تامل در این خصوص باید پرسشهای بنیادی دیگری را نیز پاسخ دهیم. پرسشهایی نظیر؛ دیو زدگی در تعریف عهد جدید به چه معنا است؟ چه افرادی دیو زده بودند؟ آیا به ایمانداران در خصوص دیو زدگی هشدار داده شده است؟ آیا متونی در عهد جدید وجود دارد که با آموزه دیو زدگی ایماندارن مغایرت داشته باشد؟ اما در هر صورت نگاه اجمالیی بر این مبحث خواهیم داشت و امیدوارم که کلیسای ایران به تحقیقات عمیقتری در این خصوص بپردازد.
پیش از اینکه به پاسخ به این پرسشها بپردازیم، باید بگوییم که در باب دیو زدگی و اخراج ارواح کتابهای زیادی نوشته شده است که اکثر قریب به اتفاق آنها با داده های کتاب مقدس در تضاد بوده، هیچگونه تاویل و تفسیر معتبری در بررسی این موضوع در این کتب انجام نگرفته است. غالب این کتب به جای ریشه یابی و بررسی متون کامل، بر روی تجربه های شخصی و گمان های فردی و حدسهای انفرادی، تعالیمی را گردآورده اند. مسلمأ طیف تعالیم پیرامون این موضوع بجهت چنین برخورد غیرکارشناسانه و غیرمتعهدانه ای هم بسیار وسیع و متنوع است. لازم به ذکر است که اکثر منابع تعلیمی در مورد اخراج ارواح برخواسته از کلیساهای پنطیکاستی و کریزماتیک می باشد. هر چند منابع مفید و مطابق کتاب مقدس در این فرقه از مسیحیت در خصوص اخراج ارواح وجود دارد، اما بسیاری از این کتب که در دسترس کلیسا قرار گرفته، تنها داستان پردازی ها و ادعاهایی است که هیچ بنیاد کتاب مقدسی ندارند.
اجازه دهید اولین پرسش را با هم بررسی کنیم. دیو زدگی در تعریف عهد جدید به چه معنا است؟
کتاب مقدس از چهار عبارت متفاوت در خصوص تسخیر ارواح استفاده می کند:
دیو داشتن، دیو زده، شخصی با روح پلید، آزار دیدن شخص توسط روح پلید
هرچند این چهار عبارت، تفاوتهایی با هم دارند، اما تقریبا یک وضعیت مشترکی را بتصویر می کشند.(فرصت رسیدگی و بررسی هر کدام از این واژه ها از حوصله این مقاله خارج است) بطور کل، علائم مشخص و آشکاری در شخص دیو زده دیده می شود. آنها گاهأ در این حالت، یکی از این نشانه ها را به همراه خود دارند: قدرت بیان و یا قوه بینایی خود را از دست می دهند، قدرت جسمانی فوق العاده ای پیدا می کند، دست به کارهای قبیحی مانند عریان شدن می زند. گاهی نیز قصد صدمه زدن به خود را دارند. علائم مذکور، آنچیزی است که از مطالعه کتاب مقدس می توان استخراج کرد، اما نویسندگان دیگری، مانند درک پریینس نیز هستند که با جزئیات بیشتری در این خصوص صحبت می کنند. او در کتاب خود تحت عنوان «آنها دیوها اخراج خواهند کرد» می گوید که، شخص دیو زده می تواند اختیار بخشهای متعددی از زندگی و شخصیت خود را به دست دیوها بدهد؛ مانند، احساسات، ذهن، زبان، مسائل جنسی و اشتها. دیوید اپلبی در مقاله ای که در ژورنال مسیحی رهبری (لیدرشیپ) که در بهار 2012 منتشر شد در مورد علائم یک شخص دیو زده می گوید که، مسلمآ آنچه را که در فیلمهای ترسناک هالیوودی تماشا می کنید نمی توانید پایه و اساس باور خود در مورد دیو زدگی قرار دهید. او می گوید در تجربه ای که در رهایی بیش از هزار نفر از تاثیر ارواح کسب کرده است، تا به حال نمونه ای از آنچه در این فیلمها به تصویر کشیده شده، دیده نشده است. درجه دمای هوا به ناگهان پایین نیامده و سر شخص دیو زده به دور خود نمی چرخد، صدای آنها به شکل ترسناکی تغییر نمی کند و چهر های آنها ترسناک نمی گردد. بلکه شکستگی (روحی) می تواند زیر لبخندی پنهان گردد و عذابها در نقاب مشغول بودن در خدمت، نمایان مستور گردند. در بیشتر اوقات، چهره ظاهری شخص، آنچه در درون است را نشان نمی دهد. او می گوید برای تشخیص صحیح نباید تنها به علائم آشکاری که کتاب مقدس به آنها اشاره می کند اکتفا کرد، بلکه باید به نحوه زندگی شخص نیز توجه نمود.
مبحث بسیار وسیعتر از آن است که تمام جوانب و دیدگاههای گوناگون را در چند صفحه بررسی و تفتیش نماییم. مخصوصا اینکه گفتگوها به ابعاد مختلف انسان انجامد و سه گانگی وی (روح، جسم، روان) و دسترسی ارواح شریر به این حیطه ها نیز در این پژوهش گنجانده شوند.
با در نظر داشتن پیچیدگی این مبحث، عدم داشتن داده های کافی کتاب مقدسی و وجود تجربه های مختلفی که در جامعه مسیحی مشهود است، دقت و هوشیاری بینهایتی در این راستا نیازمند است.
و اما آنچه من در این خصوص مشاهده کرده، استنباط می کنم، آمیزشی است از داده های (محدود) کتاب مقدس و نتیجه گیری منطقی که از روایتهای اناجیل دیده می شود. مسلمآ، اشخاص دیو زده ای که کلام از آنها سخن می راند و شرح حال این اشخاص، اینگونه بنظر می رسد که همه آنها در یک وضعیت یکسان نبوده، برخی بیشتر و گروهی کمتر از این موجودات ماوراطبیعه تاثیر پذیرفته بودند. و با دانش بر اینکه، تعداد دیوهایی که در این اشخاص ساکن بوده اند، متفاوت بوده، اینگونه بنظر می رسد که ارتباط مستقیمی بین تعداد دیوها و وضع حال شخص دیو زده وجود دارد. حال وسعت این طیف چگونه و کمینه و بیشینه تاثیرات دیوها بر یک شخص چه می باشد، نمی دانم!.
عیسی مسیح در این خصوص چه می آموزد؟
تقریبأ تمام متونی که در عهد جدید، در خصوص تسخیر ارواح موجود می باشد، گزارشاتی از وقایع تاریخی هستند. روایاتی از موقعیتهای اشخاص که با این مسئله دست و پنجه نرم می کردند و نکته مهم اینجا است که توضیح خاصی در این داستانها در خصوص چگونگی این پدیده وجود ندارد. اما در میان تمام این داستانها، بخشی از انجیل متی وجود دارد که خود عیسی مسیح در مورد این مسئله توضیح می دهد.
متی 12: 43- 45
» وقتی که روح پلید از آدمی بیرون آید، در طلب راحت به جایهای بی آب گردش می کند و نمی یابد. پس می گوید: به خانه خود که از آن بیرون آمدم بر می گردم، و چون آید، آن را خالی و جاروب شده و آراسته می بیند. آنگاه می رود و هفت روح دیگر بدتر از خود را برداشته، می آورد و داخل گشته، ساکن آنجا می شوند و انجام آن شخص بدتر از آغازش می شود. همچنین به این فرقه شریر خواهد شد»
عیسی مسیح از این اتفاق بهره گرفت تا وضعیت قوم اسرائیل را بتصویر بکشد و آنها را از مجازاتی که در انتظارشان بود هشدار دهد. اما این تعلیم، تصویر و بازتابی بود از حقیقتی که از آن برای تعلیمش سود جست.
در کنار نکات متفاوتی که در این بخش وجود دارد، مسئله ای که به موضوع ما مرتبط است، داستان برگشت روح شریر به شخصی است که از آن بیرون رفته است. بنظر می رسد که شخصی که از وی روح پلید اخراج شده است، بیشتر در معرض خطر تسخیر مجدد قرار دارد.
آر. تی. فرانس در کتاب تفسیر خود از این بخش انجیل متی، به وضعیت شخصی که از وی دیو اخراج شده و برای تسخیر دوباره مستعدتر می باشد، تاکید می کند و می گوید؛ از تعالیم مسیح در جایهای دیگر کتاب مقدس، اینطور بر می آید که آن «خانه خالی و جاروب شده» با شاگرد شدن و پیروی عیسی، پر می شود. او به لوقا 8: 2 اشاره کرده، مریم مجدلیه را که هفت دیو از وی اخراج شده بود، مثال می زند و می گوید که او جز کسانی بود که مسیح را پیروی کرد.
چیز دیگری که از این تعلیم می توان دریافت این است که روح شریر زمانی می تواند وارد شخصی گردد که شرایط مناسب باشد. پرسشی که در اینجا مطرح می شود این است که آیا یک شخص مسیحی، جای مناسبی برای سکونت یک روح شریر است؟ این خانه جاروب شده ای که مسیح از آن سخن می راند، با چیزی مناسب جایگزین نشده بود.
با بررسی تنها متنی که در خصوص دیو زدگی در عهد جدید، همراه با توضیح یافت می شود، بنظر می رسد که شرایط حال یک شخص دیو زده، با وضعیت یک مسیحی تفاوت بسیاری دارد. یک مسیحی که پیرو مسیح و از آن او است و به روح خدا پر شده است (تولد تازه یافته است) خانه مناسبی برای سکونت دیو نیست.
چگونه شخص دیو زده می شود؟
یکی دیگر از پرسشهایی که لازم است در این راستا پاسخ داده شود این است که بر چه اساس و به چه دلیلی یک شخص دیو زده می شود؟
بنظر می رسد که زندگی گناه آلود، ارتباط مستقیمی به دیو زدگی ندارد. مسیح پس از اخراج ارواح، اشخاص را به خاطر زندگی گناه آلود در جسم، توبیخ نکرد. اما جایی که می توان ارتباط مستقیم تری پیدا کرد، بت پرستی است. بین بت پرستی و دیوها ارتباط بسیار آشکاری در کتاب مقدس وجود دارد. (تثنیه 32: 17) (مزمور 106: 36 – 37) (اول قرنتیان 10: 20- 21) چیز دیگری که می تواند شخص را در معرض تسخیر ارواح شریر قرار دهد، ارتباط با جادوگری است. در این خصوص دو مثال در کتاب اعمال رسولان وجود دارد. (اعمال16: 16) (اعمال 19: 8-20). اما همه مسیحیان به متون کتاب مقدس برای توضیح اینکه چرا یک شخص دیو زده می شود کفایت نمی کنند. به عنوان مثال پیتر هاروبین، موسس سازمان ال ال. در کتاب خود، شفا از طریق آزادی در بررسی داستان آدم و حوا می گوید که آنها تحت تاثیر «روح طغیان» قرار گرفتند و سپس گزارش کتاب پیدایش در باب چهارم آن، در خصوص قائن را مطرح کرده، به آیه هفت که می گوید «گناه بر در است» اشاره می کند. به نظر وی در یکی از ترجمه های کهن (البته هیچ توضیحی از این نسخه و واژگان بکار برده شده نمی دهد) این آیه اشاره به این می کند که روح شریر در کمین است و می خواهد وارد قائن شود. او ادامه داده می گوید که قائن، با کشتن برادر خود هابیل، به شیطان اجازه داد تا زندگی وی را تحت سیطره خود قرار داده و روح قتل وارد وی گردد.
او پس از بررسی چند آیه از کتب عهد عتیق به تجربه خدمتی خود اشاره کرده می گوید که در یک مورد روح قتل را از شخصی که عمدآ دست به سقط جنین زده اخراج کرده بود. یا با اشاره به موردی دیگر به شخصی اشاره می کند که به خاطر تنفری که نسبت به فردی داشت، روح قتل وارد او گشته بود.
درک پرینیس در این خصوص فهرستی را به خوانندگان خود ارائه می دهد:
1. سابفه خانوادگی در شرکت در مراسم جادوگری و مذاهب دروغین
2. تاثیرات و نفوذ مخرب و منفی والدین
3. فشارهای روحی در کودکی
4. شوک احساسی و یا فشار مداوم احساسی
5. گناهان و عادتهای گناه آلود
6. از طریق تماس
7. صحبتهای ناروا، ناشایست و بی جا
همانطور که می بینید زمانی که وارد حیطه تجربه می گردیم، براحتی میزان سنجش و ارزیابی ادعاها و تعالیم ناشی از آن را از دست داده، پیمانه اندازه، خود شخص و تجربه منحصر بفرد وی می گردد.
با توضحیات کلی که در خصوص دیو زدگی و دلائل آن از دیدگاهای متفاوت داده شد، شاید بهتر باشد به پرسش اصلی بپردازیم که آیا یک مسیحی می تواند بوسیله روح شریر یا دیو تسخیر گردد؟
گمان نمی برم که اگر بگویم برخی از مسیحیان به این پرسش، پاسخ مثبت و برخی پاسخ منفی خواهند داد، تعجب کنید.
اما پاسخ هر چه باشد، می بایست راهنما و سنگ محک اصلی که از طرف خود خداوند به ما بخشیده شده، تا روح ها را بیازمایم و تعالیم را بسنجیم، بکار گیرم. این میزان چیزی نیست جز کتاب مقدس که به روح قدوس خداوند به ما بخشیده شده است و باید برای یک مسیحی متعهد، منبع ایمان و ماخذ باورهای وی باشد.
گروهی که به پرسش فوق پاسخ منفی می دهند دلایل خود را اینگونه مطرح می کنند:
• خداوند بزرگتر است
• یک مسیحی از قوات تاریکی و شیطانی رهایی یافته است
• یک مسیحی با شیطان هیچ شراکتی ندارد
• پشتوانه کتاب مقدسی برای اثبات اینکه یک مسیحی می تواند دیو زده شود وجود ندارد
• یک مسیحی، معبد روح القدس است
• در مسیح خلقت تازه ای هستیم
• هیچ چیز و هیچ کس نمی تواند ما را از خداوندمان جدا سازد
خداوند بزرگتر است
یوحنای رسول در رساله خود به گروهی اشاره می کند که نبوتهای دروغ می کنند و مسیح در جسم را انکار کرده، دشمنی خود را با مسیح ثابت می کنند. او سپس روی به مسیحیان کرده می گوید: «ای فرزندان من، شما به خدا تعلق دارید و بر کسانی که به دروغ نبوت می کنند غلبه یافته اید، زیرا روحی که در شماست از روحی که در این دنیا کار می کند، قویتر است» (اول یوحنا 4: 4) بنابراین ما مسیحیان که به گفته پطرس رسول «نژاد برگزیده و کاهنانی هستیم که به پادشاهی رسیده ایم. ملتی مقدس و قوم خدا هستیم» (اول پطرس 2: 9) چگونه می توانیم تحت سیطره و کنترل شیطان قرار گرفته، خداوندی و اقتدار عیسی مسیح را در زندگی خود تجربه نکنیم؟ اگر عیسی مسیح، که او را خداوند یعنی کسی که صاحب زندگی ما بوده و بر ما اقتدار دارد، این امتیاز و پروانه را به شیطان که دشمن وی است، برای کنترل و سیطره به قوم خدا که به خون خود خریده است بدهد، چگونه می توانیم او را همچنان خداوند بخوانیم؟
یک مسیحی از قوات تاریکی و شیطانی رهایی یافته است
کسانی که به مسیح و کار نجات بخش وی اعتماد کرده اند، از قدرت و چنگال شیطان رهایی می یابند. پولس رسول می فرماید: که «در گذشته در راههای کج این جهان قدم می گذرادیم و از حکمران قدرتهای هوا، یعنی همان روحی که اکنون در اشخاص نافرمان و سرکش عمل می کند، پیروی می کردید» (افسسیان 2: 2) اما پس از اینکه خدا ما را با مسیح زنده کرد، بخاطر اتحادی که با مسیح داریم، ما را سرافراز فرمود و در قلمرو آسمانی با مسیح نشانید (6) دیگر شیطان بر ما اقتدار نداشته و ارواح شریر ما را به سلطه خود درآورند. پولس رسول در رساله خود به کولیسان می گوید: «او ما را از چنگ نیرومند ظلمت راهنید و به پادشاهی پسر عزیزش منتقل ساخته است. خدا به وسیله او ما را آزاد ساخته و گناهنمان را آمرزیده است» (کولیسان 1: 13- 14)
پشتوانه کتاب مقدسی برای اثبات اینکه یک مسیحی می تواند دیو زده شود وجود ندارد
بار دیگر به کتاب مقدس، منشا اعتقادات و باورهای ما بر می گردیم و باید از خود بپرسیم که آیا کلام خدا بر اینکه یک مسیحی می تواند دیو زده شود، گواه می دهد؟ پس از مطالعه گزارشات عهد جدید و متونی چند در عهد عتیق متوجه خواهیم شد که کتاب مقدس در تایید چنین تعلیمی، چیزی به ما ارائه نمی دهد. تمام مواردی که در خصوص اخراح ارواح می خوانیم، مربوط به بی ایمانان می گردد. بررسی و انطباق تعالیم ما با کتاب مقدس می تواند نکته تعیین کننده ای بر اصرار در ارائه تعالیم ما باشد. و این مسئله ای است که گاهی برخی خادمین براحتی از آن چشم می پوشند. پیتر هاروبین می گوید: «در سراسر کتابی که نگاشته ام، با این پیش فرض تعالیمم را ارائه دادم که مسیحیان نیز می توانند دیو زده گردند. در طی خدمتی که من و همکارانم بدان مشغول هستیم، بارها شاهد مسیحیانی بودیم که از اسارت دیو رهایی یافته اند. اگر مسیحیان نمی توانند دیو زده شوند بنابراین چندین هزار نفری که از اسارت دیو رهایی یافته اند، که البته بسیاری از مسیحیان و حتی خادمین نیز جز آن گروه بودند، نمی توانستند از روح خدا تولد تازه یافته باشند. و این بسادگی نتیجه گیری غیرقابل قبولی است.» او ادامه داده می گوید که » می دانم این پاسخ برای کسانی که به غیر این را باور دارند کافی و قانع کننده نخواهد بود» او به چالشی که افرادی نظیر وی در حیطه الهیات و تجربه روبرو می شوند، انکار نمی کند و می گوید که این ناسازگاری آشکار است و باید یکی از این دو گزینه را پذیرفت، یا با بررسی تجربه های شخصی، الهیات خود را تغییر دهیم و یا اینکه این تجربه ها رد کرده آنها را به عنوان تعلیم نادرست و گمراهی پذیرفته، در وضعیت تدافعی باقی مانده، جرات رویارویی با دنیای واقعی را از دست بدهیم. و او با کنایه ادامه می دهد: مهم نیست که چقدر بررسی های صادقانه داشته باشیم، این کوششهای راستکارانه هرگز قادر به تغییر الهایات چنین شخصی نخواهند بود.
او در ادامه برای رفع شبهات از تعالیمی که ارائه داده است می گوید که بین تسخیر ارواح و دیو زدگی تفاوت فاحشی وجود دارد. یک مسیحی چون از آن مسیح است، نمی تواند بصورت کامل تحت کنترل و اختیار دیو قرار بگیرد. اما دیو زدگی به معنای تسخیر ارواح نیست و برای توضیح بیشتر تعلیم خویش مثالی را بیان می کند. او می گوید که خانه ای را در نظر بگیرید. اگر شما صاحب قانونی این خانه باشید، کسی دیگر نمی تواند ادعای مالکیت آن را کند. شما و تنها شما صاحبت این خانه هستید. اما این خانه ای که در اختیار شما است، می تواند دارای ساختار و چارچوب پوسیده و کرم خورده ای باشد. این پوسیدگی، کرم خوردگی و داربستی که استوار نیست، تصویر دیوزدگی است که یک مسیحی می تواند آن را تجربه کند.
پیتر هورتون در این مسیر تنها نیست، باب لارسون، نویسند سی کتاب و مبشری که شهرت جهانی دارد و برنامه های تلویزیونی و رادیویی وی در سرار آمریکا پخش می شود، اینگونه می گوید:
«دل و الهیات من در طی زمان، بتدریج تغییر کرده است. هرچقدر بیشتر به اخراج ارواح مشغول گشتم، متوجه شدم که درصد بسیاری از این افراد مسیحی هستند… هر چقدر بیشتر با افرادی روبرو شدم که با اینکه صادقانه تولد تازه داشته و عیسی مسیح را به عنوان نجات دهنده خود، پذیرفته بودند، اما با اینحال دیو داشتند، برآن شدم که که مجاب شوم، الهیاتم و آنچه در ملا عام تعلیم داده بودم، نادرست بوده اند.»
یک مسیحی خلقت تازه ای است. او معبد روح القدس می باشد.
نکته ای که معمولا در ارزیابی ایمان یک شخص از یاد می رود این است که، کرکاس و گندم شباهت بسیاری به هم دارند. آنکسی که به مسیح اعتراف می کند، تنها با گفتار خود مسیحی نمی شود بلکه کردار و میوه ایمان، باید در زندگی شخص گویای این تغییر و باور باشد. «نه هر که مرا خداوند، خداوند گوید داخل ملکوت آسمان گردد، بلکه آنکه اراده پدر مرا که در آسمان است بجا آورد. بسا در آن روز مرا خواهند گفت: خداوندا، خداوند، آیا به نام تو نبوت ننمودیم و به اسم تو دیوها را اخراج نکردیم و به نام تو معجزات بسیار ظاهر نساختیم؟ آنگاه به ایشان صریحآ خواهم گفت که هرگز شما را نشناختم! ای بد کاران از من دور شوید!» (متی 7: 21- 23)
ممکن است شخص میسحی نما باشد و حتی او را پیروی نماید، اما این پیروی به معنای شاگردی و تغییر سیرت و تبدیل دل نیست. هر پیرویی نشانگر نوزآی شخص نمی باشد. عیسی مسیح در باب دوازدهم انجیل متی، آنانی را که برای شفا و معجزات او را دنبال می کردند توبیخ کرد.
بنابراین، ادای اصطلاحات مسیحی و واژگان روحانی، به معنای مسیحی بودن شخص نیست و آنکس که مسیحی نیست، درون او خالی و تهی است و خانه ای مناسب برای سکونت دیو!. اما آنکسی که به خون آن قدوس خریده شده است، ملک وی می باشد.
«و در وی شما نیز چون کلام راستی، یعنی بشارت نجات خود را شنیدید، در وی چون ایمان آوردید، از روح قدوس وعده مختوم شدید. که بیعانه میراث ما است برای فدای آن ملک خاص او تا جلال او ستوده شود. (افسسیان 1: 13- 14) و یوحنا می افزاید که «هر که از خدا مولود شده است….شریر او را لمس نمی کند» (اول یوحنا 5: 18)
هیچ چیز و هیچ کس نمی تواند ما را از خداوندمان جدا سازد
«زیرا یقین می دانم که نه موت و نه حیات و نه فرشتگان و نه روسا و نه قدرتها و نه چیزهای حال و نه چیزهای آینده و نه بلندی و نه پستی و نه هیچ مخلوق دیگر قدرت خواهد داشت که ما را از محبت خدا که در خداوند ما عیسی مسیح است جدا سازد.» (رومیان 8: 38 -39)
مطمئن هستم هنگام خواندن این آیه ها متوجه شدید که پولس رسول به فرشتگان، روسا و قدرتها نیز اشاره می کند. یک مسیحی، بوسیله مسیح فدیه داده شده، بازیافت گشته است و او ملک خاص خدا و از آن وی بوده، توسط روح قدوس او پاسبانی می گردد.
نگاهی بر خدمت شفا و آزادی
اینکه آیا امروز نیز عطایای روحانی نظیر، زبانها، شفا و اخراج ارواح و غیره به کلیسا بخشیده شده است یا خیر، موضوع این مقاله کوتاه نیست. کلیساهای مسیح از فرقه های گوناگون، موضعهای متنوعی در پاسخ به پرسش بالا دارند. برخی این عطایا را فعال و حاضر دانسته، گروهی آن را متعلق به کلیسای اولیه می دانند و برخی هم باور دارند که کلیسای امروز نیز به این عطایا مجهز است، اما نه به آنگونه ای که کتاب اعمال رسولان روایت می کند. ولی باور ما هر چه باشد، گمان می برم همه متفق القول هستیم که باید در این خصوص با درایت و حکمت بسیاری عمل کرد. چرا که بسیاری از عطایا و شفاهایی که در کلیسا به نمایش گذاشته می شود، براستی نمایشی بیش نیستند.
پیش از اینکه به برخی از تعالیمی که در این راستا معمول هستند بپردازیم، اجازه بدهید نکته ای را یادآور گردم که پیشتر ذکر نشده است. و آن هم به آن دلیل، که پیش فرض من بر این بوده است که، خوانندگان این مقاله، تفاوت ژرفی بین تسخیر توسط روح های شریر و مبارزه روحانی که با عالم مافوق الطبیعه برای مسیحیان وجود دارد، قائل هستند. هرچند در صورت مطالعه عمیقتر لازم است که مبارزه روحانی نیز بدقت تعریف شود.
توجه من در بخش نهایی این مقاله بر آنانی است که در جلسات شفا و آزادی در طلب آزادی از بندهای شرارت و اخراج ارواح از وجود مقدسینند. اما پیش از اینکه به بخشهایی از کتاب»شفا و آزادی- بنیاد خدمت آزادی» نوشته پیتر هاروبین که پیشتر هم از آن نقل قول کردم، بپردازم، شایسته است که از چارلز هاج، الهیات دان بنام قرن بیستم بشنویم:
«مهم نیست که چقدر آموزش یافته ایم و یا چه قابلیتهای برجسته ای داریم و یا حتی ادعاهای ما در خصوص الهام سماوی چیست. هیچ چیز نمی تواند بهانه ای خوب، جهت توجیه واگذاری کلام حقیقت، که مردان خدا از وی الهام گرفته و بر ما شهادت دادند باشد. تمامی معلمین باید با این میزان، تعلیم دهند. حتی اگر فرشته ای از آسمان چیزی برخلاف کتب مقدس تعلیم دهد، اناتیما باد.(غلاطیان 1: 8) باید دائمأ خدا را شکر کنیم که چنین معیاری به ما بخشیده شده است که بدان روحها را بیازماییم که آیا از خدا هستند یا خیر.»
همگون ما؛ تجربیاتمان، پیش فرضهایمان و باورهای عامه و حتی تعالیم شبانمان نیست. میزان، کلام خداست. مقیاس سماویست. پیش فرضهای ما می تواند مجموعه ای مسموم از تعالیم نادرست خانواده، جامعه، خیالات و آروزها، فرهنگ و باورها، ترسها و امیدهای ما باشد. به همین جهت به ما چوب خطی بخشیده شده است تا بدان باورها را سنجیده و «هر فکری را به اطاعت مسیح اسیر سازیم» (دوم قرنتیان 10: 5)
در همین راستا، پیتر هوروبین به خوانندگان خود یادآور می شود که پیش فرضها و عدم وجود تعلیم خوب، کلیسا را در مورد حربه های دشمن جاهل نگاه داشته است. او در خصوص این ناآگاهی در مورد جنگ روحانی ادامه داده می گوید که، کلیسای امروز گمان می برد که مسیحیان از گزند روحهای شریر در امانند و هرگز از آنها تاثیر نخواهند پذیرفت. نتیجه این جهالت، عدم توجه کلیسا به خدمت آزادی و شفا است.
اما پرسشی که خواننده باید از خود بپرسد این است که، هوروتون و همفکران وی، از تاثیرات شیطانی بر ایمانداران چه منظوری دارند؟
او در ادامه صحبتهای خود مفهوم این عبارات را بیان می کند. هوروتون می گوید:دلیل اینکه بسیاری از مسیحیان به «خدمت آزادی» توجه نمی کنند و حتی آن را رد می کنند این است که ایشان نمی توانند این مطلب را بپذیرند که مسیحیان نیز می توانند در درون خود دیو داشته باشند (بوسیله دیو تسیخر شده باشند)
با خواندن تعالیم این شخص، که البته در برخی از جوامع مسیحی ایرانی نیز جایگاه ویژه ای یافته و پیروان این نهضت هم در بین عامه مردم پذیرفته شده اند، عدم یکپارچگی در آموزه های آن، («همان تعالیم نیکویی» که برخی از کلیساها در فقر آن بسر مبرند) آشکار است. اگر بخاطر آورید، نقل قولی که پیشتر از وی ذکر کردم، اعتراف می کرد که الهیات وی، بر روی تجربیاتش بنا شده است و نه بلاعکس.
مایل هستم که در آخر با چند کلام تشویق آمیز، تامل اجمالی خود را به پایان برسانم. و این امر با با بیاد آوردن این حقیقت از کلام خدا به پایان برسانم که می گوید:
» ای فرزندان، شما از خدا هستید و بر ایشان غلبه یافته اید زیرا او که در شماست، بزرگتر است از آنکه در جهان است» (اول یوحنا 4: 4)
حال که روح قدوس خداوند، در بدنهای ما که مقدسین هستیم (این تقدس را به فیض مسیح و کار نجات بخش او بر روی صلیب و طهارت از گناهان که در خون مسیح یافته ایم، دریافت نمودیم) ساکن است و ما را از نو مولود ساخته و مهر مالکیت را بر ما نهاده، دل قوی داریم و به او که عادل است که نجات را در ما بکمال برساند، اعتماد نماییم و بیاد داشته باشیم که دشمن ملکوت آسمان، شکست خورده، و ما در این مرکب ظفر مسیح به قوت به پیش می رویم.
کلام زنده خدا را که ما را حکیم می سازد و به ما قدرت داده تا بدان روحها را بیازمایم، در دل خود نگاه داشته، خود و کلیسا را از تشویشهایی که از تعالیم نادرست بی می خیزد، پاسبانی نماییم
آمین
Demons, A biblical Based Perspective, by Alex Konya, Regular Baptist Press, Fourth Printing 2009, p20-24
Demons, A biblical Based Perspective, by Alex Konya, Regular Baptist Press, Fourth Printing 2009, p20-24
They Shall Expel Demons, Why you need to know about Demons your invisible enemies, by Derek Prince, Chosen books, Ninth Printing 2001, p180
Diagnosing the Demonic, Can you recognize the presence of evil spirits? By David W. Appleby, Leadership Journal, Spring 2012,
Commentary on Gospel of Mathew by R. T. France
Healing and Deliverance, The Foundation of Deliverance Ministry, by Peter Horrobin, Vol.1 Chosen books, 2003, p 69
Ibid p69
They Shall Expel Demons, Why you need to know about Demons your invisible enemies, by Derek Prince, Chosen books, Ninth Printing 2001, p103
Healing and Deliverance, The Foundation of Deliverance Ministry, by Peter Horrobin, Vol.1 Chosen books, 2003, p 285-286
Ibid 287
Christian Research Journal, Vol 24, No.2. 2002, p44
(Commentary on the Epistle to the Romans [Grand Rapids: Eerdmans, 1972], p. 395)
Healing and Deliverance, The Foundation of Deliverance Ministry, by Peter Horrobin, Vol.1 Chosen books, 2003, p21
Ibid p22
ادوین کشیش آبنوس
اکتبر 2012